علیرضا جونمعلیرضا جونم، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

شکوفه ی زمستونی ما

9 ماهگی پر از ماجراهای قشنگ

تو این ماه اتفاقای زیادی افتاد که خوشایند بودن اولیش اینکه تونستی خودت بشینی دومیش این بود که تونستی چهاردست و پا بری هوراااااا تو این ماه وزنت خیلی خوب بالا نرفت فکر کنم به خاطر فعالیت بدنیت بود که زیاد شده بود  حالا بهتره بریم سراغ عکسا این از مراحل صدا درآوردن با انگشتای کوچولوت و لبای خوشگلت اینجا بالاخره بعد از کلی تلاش تونستی بشینی خداروشکر خیلی بامزه میشی وقتی میشینی اولاش اینطوری شروع میشد که روی سینه می خوابوندمت رو زمین کم کم خودتو کج می کردی و به کمک دستات مینشستی وقتی هم که می خواستی بیفتی اینطوری تعادلتو حفظ می کردی نفسم این لباسایی که تنته من و بابایی و شما ب...
22 مهر 1393

8 ماهگی با زیبایی ها و خاطرات قشنگش هم تموم شد

پسر عزیزم هر روز که میگذره و بزرگ شدنت رو میبینم خدا رو بیشتر شاکر میشم که این نعمت زیبا رو به ما داد این ماه هم نتونستی چهاردست و پا بری کماکان عقب رفتن رو ترجیح میدادی ولی همچنان برای ما شیرین بودی و هستی دندونت هم که قصد بیرون اومدن نداره یه کار خیلی بامزه ای که می کنی اینه که انگشتاتو میزنی به لبت تا صدا دربیاری حالا عکسا هههههههه ببین چیکار کردی اینجا یه عکس هم از پسرعمه ات به عنوان حسن ختام این پست ...
15 مهر 1393

7 ماهت هم تموم شد به سلامتی

چقدر زود می گذره پسرم امروز که دارم برات می نویسم 7 ماه و 18 روزته   خداروشکر این ماه وزنت خوب شد و از صدک 15 زدی بالا قربونت بشم خیلی خوشحالم خیلیییییییی تازگیا یاد گرفتی دستت رو میزنی به دهانت صدا درمیاری آبابابابابابابا انقدر می چرخی کمتر از سینه خیز رفتن نیست از اینور اتاق به اونور اتاق 10 روزی هست یاد گرفتی رو پاهات و دستات وایسی ماشالله روز به روز داری شیرین تر میشی عزیزم وقتی بابایی می خواد بره بیرون گریه می کنی که بغلت کنه چند روزی هست کم خواب و خوراک شدی فکر کنم جای دندونات اذیتت می کنه ولی از دندون خبری نیست و من عجله ای ندارم حالا بریم سراغ عکسا...
1 شهريور 1393

پسرم 5 ماهه شدنت مبارک

13 خرداد بود که 5 ماهت کامل شد به سلامتی مراحل غلت زدن(5 ماه و 6 روزت بود تونستی خودت کامل غلت بزنی) علیرضا وقتی دخمل می شود اولین روز غذای کمکی به به دندونت خیلی اذیتت می کنه دندونگیرتو دادم دستت عهه مامان منو دیدی؟ ای خدا خرجی زن و بچه رو چیکار کنیم بذار ببینم این تو چه خبره آخه ...
31 خرداد 1393

پسرم 4 ماهه شدی

اینجا با اعضای خانواده رفتیم قم،البته اینجا بین راهه وایساده بودیم صبحانه بخوریم اینجا رو ببین چه قیافه ای گرفتی برای من اینجا دمر گذاشتمت خیلی دوس داری ولی زود خسته میشی عزیز دلم اینجا با سید علی کنار هم گذاشتیمتون ولی تو خیلی بد اخلاقی کردی اون روز اینجا سورپرایزم کردی و یه دفعه ای پستونک گرفتی خیلی خوشحال شدم ولی هنوزم سرسختی و دلت پستونک نمی خواد (عاشق دستاتم) دیگه خوابت برده بود اینجا هندونه ی من شدی اینجا رفتی خونه ی مامان بزرگ و بابا بزرگ.مامان بزرگ گرفتت رو دستاش این مدلی رو خیلی خوشت میاد بازم تو خونه ی ما...
21 ارديبهشت 1393

پسرم سه ماهه شدی

به احترام خانوم فاطمه  زهرا (س) برات کیک درست نکردم واسه سه ماهگی ت چون 15 فروردین شام غریبان خانوم فاطمه زهرا(س) بود. این عکس های سه ماهگی ته قربونت برم از همین 3 ماهگی ت دوربین که می بینی ژست می گیری درست مثل بابات الهی مامان قربون اون قیافه گرفتنت بشه جیگرم تازگیا یاد گرفتی اینطوری زبونتو میدی بیرون ...
21 ارديبهشت 1393

عکس های ناز و خوشگلت

اینجا باهات دارم بازی می کنم که تو خندیدی قربونت برم 66 روزته   الهی قربون لبای جمع کردت بشم من الهی فدای قهقهه ات فدای اون اخمات بشم جیگرمممممممم اینجا با زبون بی زبونی داری میگی بغلم کن تولوخدا این چیه دیگه ادای احترام به شیوه ی نظامی  ها ...
4 فروردين 1393